سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از شریفترین کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه مى‏داند غفلت نماید . [نهج البلاغه]

کلبه دلتنگی مشکی پوش

به آسمان آبی ستاره ای سیاه نگاه کن. تو را به یاد چه می اندازد؟ تو را به یاد دل سیاه خودت که نمی اندازه؟چیه بدت میاد که بگم بهت دلت سیاهه. دلت از نفرت و کینه پر است. آخه چرا بدت میاد؟ حرف راست که دیگه گله نداره. بگذار بگویم دلتنگی های این دل تنگ را با تو ای سنگ دل دلتنگ.

نکنه بگم وگریت بگیره، اما مگه تو این چشمهای ناپاک تو عشق و قرات مقدّس اشک پیدا میشود؟ میگویی آری  بازم دروغ .........

وقتی به یاد شبهایی می افتم که همانند گلی پژمرده اب پنجره متظر کسی بودم که با نگاهش آبم دهد و با صدایش جونم دهد. امّا افسوس که کسی نمی آمد و من روز به روز پژمرده تر می شدم. اون وقتها تو بیمعرفت مدّعی عاشقی کجا بودی؟با که بودی؟ چه می کردی؟

مونس و همدم من کنج اتاق سیاه دلم بود که از کینه و عشق نسبت به تو پرشده بود . به خودم می گفتم که تو را باید فراموش کنه این دل عاشق تنها. امبا ته این دل عاشق تنهای دیوونه یه حس غریبانه می گفت نه و به این دل عاشق تنهای غریب  بی کس می گفت که تو هنوز دوستش داری.

گریه را نگو که شده بود کار همیشگی ام و چشمانم دیگر آبی نداشتند در غم این عشق نافرجام بریزند. دلم قلبم جونم همه به یاد تو بودند و از غم دوری تو داشتند....

نمیدونی بی خبری و ندانستن این که باید تو را فراموش کنم یا نه چقدر سخته؟.

بگریم گویند عاشق است.بخندم گویند دیوانه است. پس میگریم و میخندم تا گویند عاشق دیوانه هست.

کنج اتاقم نشسته بودم و گریه میکردم گریه ای بدون اشک.

ندایی آمد. مثل ندای تو بود  از جا پریدم خوشحال شدم  امّا نه صدای تو نبود.

صدای برادرت بود که آمده بود.

در اتاتق دلتنگی من باز شد برادرت گفت  دلت براش تنگه بیا بریم پیشش.

خوشحال شدم که تو را میبینم.

راه چرا به سوی این مکان میرفت نکنه که تو... نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه

امّا آری تو رفته بودی. بی وفا تنها رفت. بدون من رفت. چرا منو تنها گذاشتی.

آری رسم عاشقی همین هست عاشق موندن و دلتنگ عاشق موندن




مشکی پوش ::: دوشنبه 85/10/25::: ساعت 12:11 صبح

صلاح کار کجا و من خراب کجا
 ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
 کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبتست برندی صلاح و تقوی را
 سماع و وعظ کجا  نغمه ی رباب کجا
زروی دوست دل دشمنان چه در یابد 
 چراغ مرده کجا  شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
 کجا رویم بفرما ازین جناب کجا
مبین بسیب زنخدان که چاه در راهست 
 کجا همی روی ایدل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
 خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
 قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ایدوست
 قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا




مشکی پوش ::: دوشنبه 85/10/18::: ساعت 1:42 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :5535
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مشکی پوش
ما به هرحال می پریم بی چشم و دل بی پروبال ما به مشکی دلخوشیم دورنگی ها رو بی خیال
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<