سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا روزه‏دار که از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نبرد ، و بسا بر پا ایستاده که از ایستادن جز بیدارى و رنج برى نخورد . خوشا خواب زیرکان و خوشا روزه گشادن آنان . [نهج البلاغه]

کلبه دلتنگی مشکی پوش

بر روی تختی که شبیه تخت مردگان است خوابیده،تکّه پارچه سیاهی رویش است.نکنه خودش نیز مرده است.

شاید مرده باشد؟شاید زنده ای باشد مرده؟زنده ای باشد مرده دیگه یعنی چه؟!‍

مگر میشود هم زنده باشی هم مرده؟!

آری چرا نشود.مپه فرق من زنده مشکی پوش با تو زنده چیست؟تو نفس میکشی در این جهان بی وفا ؛ من نفس میکشم در جهانی پرازوفا.

خوشا بحالم که نیستم و خوشا بحالت که هستی!چرا هزیون میگی؟!مپر دیوانه شدی؟!

تو نیز مرده ای.

اگه قلبت، اگه جونت، اگه عمرت نباشه، زندگی به چه چیز خوشه؟

تو مرده ای هستی در لباس زنده.

دلت شکسته.قلبت پاره پاره.چشمانت ناله ناله گریه سرداده.گریه برای چی؟مگه دلت تنگه؟از چه رنجیده؟کی دل تورا رنجونده.

مگه تو نمیگفتی که عاشقی؟! مگه تو نمیگفتی که معشوق داری؟! پس کو معشوقت؟!

چرا کنج این اتاق تاریک نشسته ای؟

نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه

باورم نمیشه بی تو بودن را. باورم نمیشه بی تو زندگی کردن را. باورم نمیشه بی تو نفس کشیدن را.

باورم نمیشه.؟!

مپه تو نمیگفتی اگه عاشق بشم؟ اونم عاشق تو بشم دیگه ندارم غمی را؟!

امّا غمهایم با عاشق تو شدن شروع شد.؟!

گریه امانم را بریده.عکسهایت را دور خودم جمع کرده ام تا شاید تو برایم زنده شوی.!

امّا وا افسوسا! آرزویی محال است.

من عاشق در قفسی زندانی هستم که کلید آزادیم را گم کرده ام.

چرا نمی آیی؟! چرا مرا نجات نمیدهی؟! آخه چرا بی وفا شده ای.؟!

تو که بی وفا نبودی!نکنه تو اون دنیا از ما بهترون را پیدا کردی؟!

دیگه نمینویسم.میترسم اشکهایم تمتم شود و منم بی وفا شوم.

بی تقاوت میرفتی،پیش تو میشکستم           حالا تو میشکنیو  بی تفاوت نشستم

 

 

 

 




مشکی پوش ::: جمعه 86/1/24::: ساعت 10:15 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :5527
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مشکی پوش
ما به هرحال می پریم بی چشم و دل بی پروبال ما به مشکی دلخوشیم دورنگی ها رو بی خیال
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<